من مدام با رفتار هایم می گویم دوستت دارم
و تو مدام با رفتار هایت می گویی دوستم نداری!
چه تفاوت عظیمیست میان من و تو!!!
و یک نفر هم نیست بگوید:
احمق ها
بیایید برای یک بار هم که شده،
بنشینید به زبان مادریِ مشترکتان با هم حرف بزنید.
شاید اینگونه مشکلتان حل شود.
ز ـهـ را نوشت
42 : 2 بامداد
من مدام با رفتار هایم می گویم دوستت دارم
و تو مدام با رفتار هایت می گویی دوستم نداری!
چه تفاوت عظیمیست میان من و تو!!!
و یک نفر هم نیست بگوید:
احمق ها
بیایید برای یک بار هم که شده،
بنشینید به زبان مادریِ مشترکتان با هم حرف بزنید.
شاید اینگونه مشکلتان حل شود.
ز ـهـ را نوشت
42 : 2 بامداد
هوا سرد است.
تو هم سردی!
همه سرد اند.
فقط میان این سرما،
هوای دل تنهای من است،
که حسابی گرم گرم است.
دلم تنگ است.
دلم گرم است.
دلم تنها و بی رنگ است.
عجب دنیا دلش سنگ است!
که می داند دلم تنگ است،
ولی سنگی آن سدیست،
میان قلب تنهای من و قلب عزیز تو.!
ز ـهـ را نوشت
دارم به شهرمان فکر میکنم .
آنقدر ها هم بزرگ نیست اما
نمی دانم چرا هیچگاه ،
پاهای مرا به سمت تو
و پاهای تو را به سمت من نمی کشاند!!
چرا میان این کوچه پس کوچه ها ،
هیچ گاه من و تو
تصادفی یک دیگر را ندیده ایم؟
میدانی جان دلم ؟
از این آسمان لامروت که هردویمان زیر آن زندگی می کنیم ،
از این زمینی که زیر پاهای هردیمان لگد خورده است،
از این سنگ فرش هایی که خانه مارا به خانه شما وصل کرده است،
حتی از این قطره های بارانی که روی چتر هردویمان میریزد ،
از همه اینها
حالم بهم میخورد!!!
هیچ کدامشان لیاقت گره زدن دستانمان را بهم ندارند.
چقدر عشق من و تو
در این جهان به این بزرگی،
کوچک و غریب است.!!!
ز ـهـ را نوشت
بابا هرروز تف و لعنت می فرستد برای این مجازی!
می گوید : این فضای مجازی جوانان مردم را بیچاره کرده.
بابا نمی داند
دخترکش ،
ته تغاری خانه اش،
زنده بودنش را مدیون همین مجازی است!
بابا نمی داند اگر این مجازی نباشد
دخترش از عشق کسی که اورا بیشتر در مجازی دارد
میــمیــــــــــرد.!!!!
ز ـهـ را نوشت
درباره این سایت